عیسی که در بیمارستان کودکان سرطانی بستری است، از طریق اینستاگرام با کریم باقری، کاپیتان سابق و مربی وقت تیم ملی، ارتباط برقرار میکند. باقری که در سفر است به عیسی وعده میدهد که تا چند روز دیگر او را به تمرین تیم ملی خواهد برد و بازوبند کاپیتانیاش را هم به عیسی خواهد داد. از طرفی دیگر دختر بیماری به نام پروانه وارد بیمارستان میشود که پدرش در دریا غرق شده و او دوست دارد به دریا برود تا با پدرش صحبت کند اما مادرش مخالف این کار است. عیسی هم میخواهد به تمرین تیم ملی برود و هم پروانه را به دریا ببرد...
عیسی که علاقهی بسیاری به فوتبال دارد اما بیماری مانع از فعالیت بدنیاش است، خودش یکپا کاپیتان است. حواسش به همه است و در حد توان به همه کمک میکند. انتخاب کریم باقری به عنوان فوتبالیستی که مورد علاقهی عیسی است، بسیار هوشمندانه است، چون او با این که عضو پرسپولیس بوده و هماکنون در این تیم مربیگری میکند اما همواره مورد احترام استقلالیهاست و طرفداران تیم آبی پایتخت این فیلم را پس نخواهند زد. در طول فیلم دو صدای ضبطشده از باقری میشنویم که بار اول قول میدهد عیسی را به تمرین تیم ملی ببرد، اما در بار دوم میگوید عیسی را سه روز دیگر به تمرین پرسپولیس خواهد برد، اما در روز موعود قرار است عیسی به تمرین تیم ملی برود.
پدرِ عیسی دوست دارد بیشتر در کنار او باشد، اما عیسی و پدربزرگ و مادربزرگش مخالف این قضیه هستند. دربارهی عیسی که با توجه به شخصیتپردازیاش، قانع میشویم، اما متوجه مخالفت پدربزرگ و مادربزرگ او نمیشویم. اصلاً آنها را در فیلم نمیبینیم. بنابراین پدرِ عیسی خودش را به شکل دلقک درمیآورد و به شاد کردن بچهها میپردازد. او در لباس مبدل ساعتهای زیادی در کنار فرزندش قرار میگیرد و خواستههای او را - مخفیانه و دور از چشم پرستاران - برآورده میکند.
دختری به نام پروانه هماتاقی عیسی میشود که ممکن است بیناییاش را هم از دست بدهد و دوست دارد قبل از این اتفاق دریا را از نزدیک ببیند و با پدرش درددل کند. عیسی یک بار دیگر کاپیتان بودن خود را در اینجا نشان میدهد و به هر نحوی شده - آوردن آبِ دریا توسط پدرش و ایجاد یک حوضچهی کوچک، و راه انداختن نمایشی که بچهها با نقاشیها به شکل موجودات دریایی درآمدهاند - آرزوی پروانه را محقق کند. کاپیتان عیسی حتی وقتی یکی از بچهها در حال پرتودرمانی و زجر کشیدن است، بچههای دیگر را همراه خود میکند و برای شادی دوستشان مجلس رقص در اتاق مراقبتهای ویژه راه میاندازد.
یکی از امتیازات فیلم بازیهای درخشان تمامی بچههاست. بدون ذرهای اغراق آنها یکی از دیگری بهتر هستند و گل سرسبدشان امیرحسین بیات (عیسی) است. با اینکه در مجموع با فیلمی محترم و دوستداشتنی مواجه هستیم اما پایان خیالانگیز آن با روند واقعگرایانهای که در طول فیلم میبینیم، در تضاد است.